نویسنده: پویا جفاکش

از زمان کودکی که مادرم داستان حضرت موسی را برایم تعریف میکرد یادم است که در این داستان، فرعون آدمی بد و ظالم درحالیکه همسرش آسیه زنی خوب و مهربان توصیف میشدند. از کلاس چهارم ابتدایی که فهمیدم فرعون لقب است و اسم نیست، برایم سوال پیش آمد که چرا فرعون اسم ندارد و همسرش دارد؟ در دوره ی راهنمایی شنیدم که فرعون به دلیلی آسیه را با بریدن گوشت های صورتش، به طرزی فجیع کشته است و این زن شهید محسوب میشود. حالا بهتر شد. یاد شهدا را باید گرامی داشت. ولی بعد از =ایان دبیرستان که روایات یهودی این داستان ها را مطالعه کردم تعجب کردم که خبری از تقابل خوبی همسر فرعون در مقابل خودش نیست و اصلا همسر فرعون عین خودش اسم ندارد. حدسش زیاد سخت نبود که نام آسیه باید تلفظی از آست یا همان ایزیس همسر ازیریس باشد. اما چه معنی داشت که ازیریس را بد کنند و همسرش را خوب؟

خوشبختانه مطالعه ی اسطوره شناسی تطبیقی، به تمام این اشکالات پاسخ گفت. داستان فرعون بد و زن خوبش اصیل بود ولی نه مستقیما از توی یهودیت بلکه از مسیحیت و از مشابه نوزادکش دیگر فرعون در زندگینامه ی عیسی مسیح یعنی هرود شاه عرب نبطی یهودی شده ی یهودیه ی رومی و قاتل عیسی. در زندگینامه ی هرود، همسر اولش ماریامنه نقش پررنگی دارد و وفاداری و پاکی این زن عرب نبطی، در مقابل دسیسه گری و شرارت سالومه ی یهودی قرار میگیرد که هرود را به فساد میکشاند بطوریکه دستان شاه را به خون یحیای تعمیددهنده آلوده میکند. ماریامنه تاثیر زیادی روی شوهرش گذاشت و با عشق خود، رفتار بیرحمانه ی هرود را تا حدود زیادی مهار کرد. اما مشکوک شدن هرود به خیانت ماریامنه به او، به قتل ماریامنه و دو پسرش از هرود به دستور شاه انجامید و پشیمانی هرود از این قتل ها، جنون عصبی خطرناکی را در او باعث گردید. در داستانی مشهور منسوب به کالدرون، هرود قصد توطئه کردن بر ضد امپراطور وقت روم اکتاویان یا همان اگوستوس را دارد. ولی به زندان امپراطور می افتد. هرود در آخرین فرمان خود قبل از زندانی شدن، از ترس این که همسر زیبایش ماریان (ماریامنه) به دست مرد دیگری بیفتد، فرمان قتل ماریان را میدهد. ماریان از دستور قتل خود مطلع است ولی به دلیل عشق به شوهرش، قصد نجات او از مرگ به دست اگوستوس را دارد درحالیکه اگوستوس خود درصدد دلبری از زن و ربودن او است. درنهایت در ملاقات ماریان با هرود در زندان، هرود، او را میکشد. به نظر میرسد عشق همزمان هرود و اکتاویان به زنی پاکیزه، هم معنی با یکسان بودن هرود و اکتاویان باشد. هرچه باشد هر دو آنها فرمانروای کشور مسیح و همدوره با اویند: یک روم در دو روایت که با هم متحد میشوند. نام اکتاویان به معنی هشتم، ناخواسته پای یک شخصیت دیگر شبیه به هرود را به میان میکشد: هنریکوس اکتاویوس یعنی هنری هشتم شاه زنباره ی انگلستان که علیه کلیسا شورید و ازجمله برای راحت ازدواج کردن و طلاق دادن همسرانش. او همسری را که در مقابل طلاق مقاومت کند در دادگاهی فرمایشی به اعدام محکوم میکند که شبیه محاکمه ی فرمایشی ماریامنه در دادگاه هرود است. هرود ده همسر اختیار کرد که با هیچکدام قادر به رابطه ی مثبت زناشویی نشد و هنری هشتم هم بهتر از او نبود. ایوان مخوف را در همزمانی جنون و سنگدلی و شهوتپرستی، به هنری هشتم و فرعون روزگار موسی تشبیه میکردند. با این حال، یک نکته ی نه چندان جالب در رابطه ی هرود و ماریامنه، پای شخصیت های اسطوره ای دیگری را هم به این بحث باز میکند. هرود، پس از کشتن ماریامنه حاضر به قبول مرگ او نشد و دستور داد جسد او را در عسل نگهدارند و در این حالت، 7سال مداوم با جسد ماریامنه آمیزش جنسی کرد. این شبیه داستان پریاندر شاه کورینت در اسطوره های یونانی است که پس از مرگ همسرش، با جسد او مجامعت میکرد. همسر پریاندر نیز زنی پاک بود که صیغه های شاه، به او تهمت ناروا زدند و پریاندر، همسر حامله ی خود را با لگد زدن به شکمش کشت. درست مثل هرود، در زمان پریاندر نیز مردی مسیح مانند ظهور میکند: چنگ نوازی به نام آریون که اموالش در دریا توسط دریانوردان غارت میشود و برای مرگ به دریا افکنده میشود ولی توسط دلفینی از مرگ نجات می یابد و به ساحل میرسد. او شکایت دریانوردان را پیش پریاندر میبرد. پریاندر حرف او را باور نمیکند و او را دروغگو میخواند. اما درنهایت حقانیت پریاندر اثبات میشود و ملوانان رسوا میشوند. ارتباط آریون با موسیقی و دلفین، او را همتای دیونیسوس و آپولو از مدل های پاگانی مسیح میکند ضمن این که نجاتش در دریا توسط یک مخلوق دریایی پس از افتادن به دریا توسط سرنشینان کشتی، تکرار داستان یونس و ماهی است. افتادن یونس در شکم ماهی و بیرون آمدنش در حکم قتل و رستاخیز مسیح است چون ماهی نماد الهه ی زمین است. انکار نخستین آریون توسط پریاندر، حکم انکار نخستین مسیح توسط هرود است که به مرگ و غیبت مسیح می انجامد. پس قرار است مثل پریاندر، نظر هرود نیز نسبت به مسیح تغییر کند و این به آینده بازمیگردد. الهه حکم ماریامنه و ماهی را با هم دارد و درست مثل جهان مادی که فرم مرده ی روح خدایی است، دخل و تصرف شاه یا حکومت در جهان مادی هم حکم معاشقه با جسد زن و فرزند آوری از آن را دارد. این، تمثیلی وارونه از جهان خدایان است که در آن، روح تبعیدی به زمین است که مرده و میرنده در زمین، زنده شده است. بدین ترتیب، ماریامنه الهه ای زنده است و هرود شوهر مرده ی او. اینجاست که داستان به ایزیس و ازیریس وصل میشود که به روایت پلوتارخ از داستانشان، ایزیس از روح شوهر مرده ی خود باردار میشود و او را به شکل هورس قهرمان متولد میکند تا انتقام مرگ پدر را از عمویش تایفون بگیرد. هورس با تولد معجزه آسایش همان عیسای متولد شده از باکره است و باکره همان ماریا که دو تلفظ نامش ش مریم و ماریان، در نام ماریامنه متحد شده اند. تایفون نیز روی دیگر ازیریس یا جنبه ی خوب هرود است که در حکومت –و نماد آن یعنی هرود- مرده و چون فعلا مسیحی نیامده، عصر، عصر تایفون و حکومت دارای تعریفی با مشخصات هرود است. در روایتی منسوب به مانه تو آمده که در بین قبطیان، موی سرخ نشانه ی تایفونی بودن و نسب بردن به تایفون بود با این حال، دیگران روایت میکنند که بسیاری از قبطیان و ازجمله خود فراعنه عمدا موی خود را سرخ میکردند و آن را نشانه ی فرمانروایی و اشرافیت میدانستند. این احتمالا با سرخمو توصیف شدن داود و عیصو در تورات بی ارتباط نیست. در آسیا موی سرخ در حوزه ی تاریم در چین به فرمانروایی ظهور میکر و در اروپا در بین یهودیان اشکنازی یا تاتارتبار که از اوراسیا آمده بودند چشمگیر بود. تا قبل از قرن بیستم، در اروپا موی سرخ، یک ویژگی نژادی یهودی به حساب می آمد بطوریکه نوشته اند در انکیزاسیون اسپانیا افرادی را که سرخ مو بودند یهودی در نظر میگرفتند. در هنر اسپانیایی و ایتالیایی، معمولا یهودای اسخریوطی شیطانصفت را به نشانه ی یهودی اصیل بودن، سرخ مو ترسیم میکردند. نویسندگانی چون شکسپیر و دیکنز، یهودیان را در داستان های خود، سرخ مو وصف کرده اند. این کلیشه که دارنده ی موی قرمز باید یهودی الاصل باشد در بخش هایی از روسیه و اروپای شرقی باقی مانده است. موی قرمز، ویژگی ونوس الهه ی جادوگران نیز بود و چنانکه مونتاگ سامرز در ترجمه ی خود از malleus maleficarum بیان میکند، حضور همزمان موی قرمز و چشم سبز در یک فرد، به راحتی باعث تعبیر شدن او به گرگنما، جادوگر و خوناشام از سوی بعضی جماعات میشد.:

“red hairs in history”: mark graf: chronologia: 11/1/2012

اگر فرعون و همسرش آسیه در زندگینامه ی موسی، همان هرود و همسرش ماریامنه در زندگینامه ی مسیح باشند که به دو روایت تقسیم شده اند، اتصال آنها فقط از طریق اسطوره های پاگانی از جنس مطالب مذکور ممکن است که همه در چارچوب غیبت و بازگشت خدای طبیعت در وقت خزان و بازگشت سرسبزی طبیعت قرار میگیرند. به نظر من برابری اکتاویان اگوستوس با هرود را باید در این چارچوب دید. یادمان باشد آگوستوس صاحب ماه آگوست است که هشتمین ماه سال در تقویم میلادی است و از این جهت است که اکتاویان یعنی هشتم نامیده میشود. این ماه معادل مردادماه و ماه تموز در تقویم سریانی است و تموز همان خدای سرسبزی طبیعت است. تموز در این ماه به قتل میرسد و برایش عزاداری میگیرند و این معادل ظهور و مرگ مسیح در زمان هرود یا همان اکتاویان است. تموز و مسیح هر دو قرار است در آینده بازگردند منتها یکی در پایان فصل زمستان طبیعت و دیگری در پایان زمستان تاریخ به عنوان بهار نوع بشر. از طرف دیگر، مرگ تموز در این روایت، در ماه تموز در مرداد و شهریور رخ میدهد چون این ایام درو غله است و تموز به روح غله تشبیه میشود. از طرف دیگر، ماه رومی به معنی هشتم، اکتمبر معادل مهرماه است با این فرض که دو ماه جولای و اگوست بعدا وسط سال ده ماهه ی رومی قرار گرفته اند و ماه های سپتامبر، اکتبر، نوامبر و دسامبر به ترتیب به معانی هفتم، هشتم، نهم و دهم را به ماه های به ترتیب نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم سال تبدیل کرده اند. اما شاید دلیل اصلی این تصور آن باشد که مهرماه به عنوان آغاز پاییز، روایت دیگر مرگ تموز و ازاینرو قلمرو اکتمبر یا همان اکتاویان به نظر میرسیده است. در هر دو حالت، جهانبینی مسیحی پیرو آیین های کشاورزی قرار میگیرد و ازاینرو قاتل مسیح در حکم قاتل دوران کشاورزی و پایان بخش عصر فئودالیته به نظر میرسیده است. دقیقا علت این که فرزندان تایفون، یهودی های گسترش دهنده ی تجارت و صنعت بر ضد فئودال های نظم دهنده به کشاورزی به نظر میرسند همین است و باز به همین دلیل است که هنری هشتم یا هنریوس اکتاویوس همتای هرود، اولین پادشاهی است که علیه کلیسای موید فئودالیته میشورد. حتی میتوان گفت تامس مور قربانی مقدس هنری هشتم، مدلی انگلیسی از عیسی است و نامش را در مجموع میتوان به تموز عرب ترجمه کرد. پس درواقع هرود و حکومتش نمادی از دوران ظهور بورژوازی نیز هستند. مارک گراف در مطلب بالا به این موضوع اشاره و از قول مارکس در کاپیتال نشان داده که انحطاط زندگی مردم در این پروسه چطور با گسترش یافتن ولگردی و راهزنی و آنارشیسم ازجمله در انگلستان و فرانسه ی مورد مطالعه ی مارکس، باعث ظهور لات ها و لمپن های مدافع نظم پیشین شده است. مارک گراف به عنوان تایید این عقیده، عبارت زیر از مارتین لوتر در von kauffshandlung und wucher را تکرار میکند:

«و شایسته است شاهزادگان چنین تجارت ناعادلانه ای را با اقتدار مناسب، مجازات و تعابیری را اتخاذ کنند تا بازرگانان، این چنین بی شرمانه از رعایای خود غارت نکنند. اما چون شاهزادگان این کار را نمیکنند خداوند شوالیه ها و دزدان را میفرستد و از طریق آنها بازرگانان را به دلیل بی قانونی مجازات میکند، و آنها باید شیاطین او باشند همانطورکه او [یعنی خدا] با شیاطین عذاب میدهد یا سرزمین مصر و تمام جهان را با دشمنان ویران میکند.»

اینجا ما با ظهور خلافکاران مقدس مواجه میشویم که همیشه مقابل وضع موجود ایستاده اند و در مقدس بودن، جانشین عیسی مسلکان درستکار و ازاینرو در حکم یهودای سرخ مو بر کرسی مسیحند. باید توجه داشته باشیم که اگر عیسی/موسای مقدس در مقام پسر فرعون است که مطابق آنچه مقدر است درنهایت پدر را میکشد، همین جامه نیز به قامت یهودا دوخته میشود. او دقیقا فرزند جنبه ی پلید شده ی هرود است که علیه پدر یعنی حکومت سرمایه داری میشورد و درست داستان موسی در مقام بنیانگذار یهودیت را در شنیع ترین حالت ممکن تکرار میکند. در این داستان که از روایات شفاهی قرون وسطی و دارای نسخه هایی به لاتین است، روبن پدر یهودا که به همراه همسرش صبوریه در اورشلیم زندگی میکنند، شبی از رویایی هولناک از خواب میپرد. در این رویا او صاحب فرزندی آنچنان بد میشود که نسل او را ساقط میکند. 9ماه بعد یهودا متولد میشود. وحشت پدر و مادر از واکنش مردم در مقابل کودک کشی، باعث میشود نوزاد را در یک سبد روی آب دریا رها کنند. یهودا به جزیره ی اسخریوط میرسد و ملکه ای بی فرزند، او را بزرگ میکند. همزمان با یافتن یهودا که فرزند خود ملکه معرفی شده، ملکه خود نیز باردار میشود و پسری از آن خود به دنیا می آورد. بعدها حقیقت تبار یهودا آشکار میشود و یهودا از شدت خشم، برادر کوچکش را میکشد. سپس به اورشلیم میگریزد و به پونت پیلاطس حاکم رومی آنجا خدمت میکند. روزی پیلاطس علاقه مند به سیب های باغی میشود. یهودا میرود تا از آن باغ سیب بچیند. درآنجا با صاحب باغ که درواقع پدر خود یهودا است نزاع میکند و صاحب باغ را میکشد. پیلاطس به عنوان جایزه، زمین مرد مرده را به یهودا میدهد و یهودا با همسر مرد که مادر خودش است ازدواج میکند. روزی زن، سرنوشت خود را تعریف میکند و یهودا همه چیز را درباره ی سرنوشت شوم خود میفهمد. پس برای توبه، به خدمت عیسی درمی آید اما با خیانتش باعث مرگ او نیز میشود و از شدت جنون ناشی از یأس و پشیمانی، خودکشی میکند. مارک گراف، در این داستان، هم یهودا را معادل ادیپوس میبیند و هم باغ سیب را همتای باغ عدن یا بهشت برین می یابد. درواقع یهودای خائن و پست، مالک کنونی بهشت است و نشانگر افرادی که اکنون سنگ خدا را به سینه میزنند درحالیکه درواقع قاتل خدایند. یهودا همچنین در تکرار زندگینامه ی موسی/مسیح، آنتی کریست یا دجال نیز هست که مردم، او را با مسیح اشتباه میگیرند. اگر دقت کرده باشید، آنتی کریست را معمولا نرون امپراطور دیوانه ی رومی میدانند که عدد ابجد اسمش 666 است. مارک گراف، نرون را نیز در حکم نیمه ی تاریک و مجنون هرود میبیند و ازجمله اشاره میکند که نرون نیز به مانند پریاندر، همسر حامله اش پوپیا را با زدن ضربات لگد به شکم او میکشد. پریاندر، مجسمه ای طلایی از خودش ساخته بود که مارک گراف، آن را همتای مجسمه ی نرون در کنار کلوسیوم در مقام پیکره ی خدای خورشید میخواند. این خدا در مقام کشنده ی برادرش ازیریس/مسیح، به قول مارک گراف، با کامبیز شاه پارسی نیز قابل تطبیق است که همسرش رکسانا را به خاطر این که از کامبیز به خاطر کشتن برادرش اسمردیس، از او انتقاد کرده بود کشت. هرود نیز به سبب کشتن خویشاوندان خود، مورد انتقاد ماریامنه قرار گرفت و این مسئله در خشم هرود بر ماریامنه نقش داشت. اسمردیس که بسیار محبوب مردم بود، از دید مارک گراف، مسیح است و گئوماتا یا اسمردیس دروغین نیز کسی جز آنتی کریست نیست. کامبیز بعد از کشتن همسرش دیوانه شد. در انجیل قبطی، کامبیز یا کمبوجیه همان نبوکدنصر شاه بابل است که او نیز به جنون دچار شده بود. سقوط پادشاهی نبوکدنصر توسط کورش، با علم به این که سیروس –مدل یونانی کورش- پسر کامبیز است و نابودگر سلاله ی خانوادگی، معنی دار میشود. هرچند تقسیم شاه فاتح بابل به خاطر دو اسمش –کورش و داریوش- به دو شاه مختلف با نام های سیروس و داریوش، دو کامبیز به وجود آورده که یکی سلف سیروس و یکی سلف داریوش است و در تواریخ هرودت و دنباله هایش، یکیشان پدر سیروس است و یکیشان پسرش. کامبیز دیوانه هم شده است آن دومی. با این حال میبینیم که این کامبیز، قاتل گاو آپیس یعنی مدل زمینی ازیریس نیز بوده و ازاینرو باز حکم تایفون هیولا قاتل ازیریس را دارد. بدین ترتیب، هم در مقام حکومت های کنونی و هم در مقام نیروهای مقابل این حکومت ها آنتی کریست است. در نظر گرفتن این مسائل در تاریخ، باعث میشود تا دقت کنیم هر نیرویی را که مقابل ظالمان عصر مدرن می ایستد خدایی و مقدس تلقی نکنیم. بیشتر این نیروها درواقع از دستکاری در ایدئولوژی حاکم قد علم میکنند و همانقدر فرزند ظلم و جهالتند که یهودا نتیجه ی دوران هرود و در حکم پسر او. یهودا قاتل جنبه ی خوب هرود یعنی مسیح بود و بسیاری از نیروهای شورشی مدرن نیز اتفاقا فقط جنبه های مثبت حکومت های مدرن یعنی نیروهای خدایی ای را هدف میگیرند که این حکومت ها با مدافع نشان دادن خود نسبت به آنها، برای خود آبرو خریده اند.