نویسنده: پویا جفاکش

بخشی از کتاب:

فردیناند پورشه یکی از حامیان مالی بیتل ها بود و نوه ی او هم راننده ی شخصی بیتل ها بود. جالب این که او یک خودرو فولوکس واگون به نام بیتل داشت که با نام گروه بیتل ها در ارتباط به نظر میرسد. بیتل به معنی سوسک است و با املایی که برایش به کار میرود به معنی جعل یا سوسک سرگین غلتان است که ظاهر فولوکس واگون به او شباهت دارد. بیتل ها در بعضی اجراهایشان تصاویر خودرو فولوکس واگون را به کار برده اند. نکته ی جالب این که یکی از اسامی جعل در مغربزمین "بامبل بی" است که میتوان آن را به زنبور عسل گرد یا زنبور عسل گردساز –چون سوسک سرگین غلتان، مدفوع حیوانات را گرد میکند و میغلتاند- معنی کرد. در افسانه ی امریکایی مدرن آتوبات ها یا آدم های فضایی که به شکل اتومبیل درمی آیند، بامبل بی شخصیتی از آتوبات ها است که به شکل فولوکس واگون درمی آید و نزدیکترین ارتباط را با آتوبات مهمی به نام مگاترون دارد که بنا بر داستان اصلی در قطب جنوب منجمد شده بوده است. این یادآور ارتباط فردیناند پورشه با آدولف هیتلر و افسانه ی استقرار بدن یخ زده ی هیتلر در قطب جنوب است. هیتلر مدافع جریان های رومانتیک شورشی علیه سرمایه داری ماشینی غرب بود که در انقلاب فرهنگی دهه ی 1960 بازگشت و بیتل ها از پیامبران این جریان بودند. این انقلاب فرهنگی، خواهان بازگشت به طبیعت و احیای مادر زمین بود. در این مورد جالب است که بامبل بی، همان اتوباتی است که زمین را کشف میکند و اتوبات های دیگر را تشویق به ترک سیاره ی خود به سمت زمین میکند. این درواقع به معنی آن است که اتوبات های یوفو یا آسمانی و بعبارت دیگر اشراف فرابشر و ابرانسان حاکم بر زمین که تمدن صنعتی را در زمین به راه انداخته اند وانمود میکنند که دارند قوانین معمول انسان ها که خواهان اطاعت از طبیعت خود هستند را به رسمیت میشناسند.

بنیاد این اسطوره ی مدرن، بر این طرز فکر قدیمی مسیحی مآب استوار است که یوفوها و ساکنان سیارات موصوف علم را همان مردان آسمانی میداند که از ملکوت خدا بر زمین فرود آمدند و از آمیزش با زمینیان، نژاد نفیلیم و آناکیم و زمزومیم را که تمام اشراف و پادشاهان و قدرتمداران سیاسی و اقتصادی دنیا از آنند پدید آوردند و این نژاد اکنون با مصنوعات صنعتی مدرن خود همهویت شده اند بطوریکه میتوان تمثال اسطوره ای آنها را آتوبات ها در نظر گرفت. دوست شدن آنها با انسان های زمینی متعارف، وابسته به تایید بشر معمولی و نااشرافی توسط آنها است که در تبلیغات بیتل ها و گروه های نیوایجی مانند آنها خود را افشا میکند. اما در این معرکه صدای سازی ناکوک به نظر میرسد و آن این که پیشرفت صنعت به نفع این غول ها و البته در جهت امیدوار کردن مردم نسبت به آنها کار علم تجربی بود و این درحالیست که نیوایج نتیجه ی زمزمه های مردمی نسبت به علم تجربی بود که تنها پس از سقوط شوروی و از همان ابتدای دهه ی نود میلادی توسط خواص به عیان بیان شدند؛ بلندتر از همه در صدای "پل فایرابند" که اگرچه از علم در مقابل ایدئولوژی دفاع میکند، ولی تاکید میکند که علم تجربی بخصوص پس از جنگ جهانی اول، شبیه یک سلاح ایدئولوژیک در دست اشرافیت ضد مردمی عمل میکند و تشویق میکند که اعتقادات مردمی به اندازه ی صدای دانشمندان، بخت شنیده شدن داشته باشند. با این که فایرابند به هم وزن کردن علم و جادو متهم شده است ولی باید انصاف داد که نمیتوان به خوشقلبی اشرافیت در تایید کردن غرایز مردمی در دهه ی 1960 ظنین نبود و هرچه گذشته بیشتر اثبات شده که تایید دروغین آنها بیش از فرصت دادن به خودبیانی مردم، جهت دادن سیاسی-اجتماعی به آنها به نفع قدرتمداران بوده است. در این شرایط، صدای مردم دقیقا جاهایی واقعی است که مقابل دیکته ی قدرتمداران به نظر میرسد و دقیقا در همین نقاط است که بخت به یاد آوری اصالت اعتقادات مردمی پیدا میشود و میتوان به نفع ارتقای واقعی فرهنگ، روی آنها کار کرد؛ ازجمله ی اینها شاید بتوان به شایعه ای اشاره کرد که در دوران کورونا در سال های 1-2020 رواج پیدا کرده بود و بیان میکرد که اجبار حکومت ها به ماسک زدن مردم، نه برای دفاع از آنها در مقابل میکروب ها (که اگردر هوا باشند به راحتی از راه بینی هم وارد میشوند) بلکه به سبب غلیظ شدن فضای زمین از حضور ارواح در سال 2019 بوده است اتفاقی که میتوانسته به تغییر شخصیت مردم برخلاف خواست حکومت ها منجر شود. این شایعه ثابت میکرد که هنوز و پس از عقیده کشی خشن مذاهب ابراهیمی طی قرون 19 و 20، باز هم بسیاری از مرزهای مشترک خرافات مردمی و عرفان های فراموش شده باقی مانده اند. ازجمله دراینجا با این خرافه ی

کهن مواجهیم که روح بخشی از باد است و وقتی کسی میمیرد روحش به هوا ملحق شده است و میتواند از طریق هوا وارد بدن یک نفر دیگر شود؛ علت تغییر شخصیت های ناگهانی بعضی افراد که میتواند موقتی یا دائمی باشد، تسخیر وجودشان توسط ارواح است؛ نیروهای ناشناخته ای که بچه های کوچک فکر میکنند توی اتاقشان حضور دارند و والدین نمیتوانند آنها را پیدا کنند، نشان بر حضور روحی هستند که در اتاق کودک کمین کرده و در فرصت مناسب و در حدود 4 تا 5سالگی کودک وجود او را تسخیر میکنند و از این زمان است که کودک غریزی بی شخصیت سابق، دارای هویت و شخصیت مخصوص به خود شود، چیزی که البته امروزه علم آن را به رشد مناسب مغز در کودک نسبت میدهد و نه تسخیر روح انسان یا یک موجود دیگر؛ افراد نابغه که دارای حالت های جنون آمیز یا مصروع و نامتعادل هستند، کسانی هستند که روحشان توسط ابرانسان های باستانی یا جانوران وحشی باهوش عظیم چون فیل و نهنگ تسخیر شده و تحمل چنین روح سنگین و قدرتمندی را ندارند. در این خرافه، ارواح از راه دهان بهتر در بدن نفوذ میکنند تا از راه بینی، عقیده ای که در علم پزشکی نوین به صورت شعار «با بینی نفس بکشید نه با دهان، تا میکروب وارد حلقتان نشود» بازسازی شده است. این خرافه دقیقا روی مشاهداتی استوار بود که شاید به واقع به هم ربطی نداشتند ولی انسان ها آنها را در نتیجه گیری به هم مربوط میکردند. مثلا اجداد ما که از فرط نداشتن تلویزیون و کامپیوتر، تمام ارکان طبیعت و ازجمله باد را زیر نظر میگرفتند، از به اطراف پاشیده شدن نامتعارف برگ ها در بادی گذرا حیران میشدند یا متعجب میشدند که چطور در هوای آفتابی بی باد، ناگهان بادی کوچک و موقتی چرخی میزند و چند برگ را به اطراف پخش میکند. بعضی اوقات یکی از مردان باستانی که مطابق معمول آن زمان، موهای بلندی داشت، برای گشت و گذار به جنگل میرفت و میدید که باد، از پشت، مدام موهایش را بالا می اندازد؛ اعصابش به هم میریخت و در جهت مخالف حرکت باد طی مسیر میکرد، ولی یکهو میدید که باد هم با او تغییر جهت داده است و هنوز دارد «سربه سر میگذارد». اینجور مواقع اجداد ما یقین میکردند که باد، یک توده روح جاندار است. بعد این را به مشاهدات شخصی خود از تغییر خلقیات آدم ها مربوط میکردند که اتفاقا توضیح فلسفی تری داشتند که فقط افراد باسواد از آنها مطلع بودند. در صابئی گری هرمسی حرانی ها، رد این فلسفه ی اسطوره ای قابل پی گیری است. هرمتیزم میگوید که انسان، کیهان کوچک است و از تمام موجودات جهان چیزی در خود دارد. به عبارت دیگر، شخصیت هر انسانی به شخصیت های جانوران مختلفی که انسان خصوصیات خود را به آنها فرافکنی کرده و با این کار، افسانه های احیقار/ازوپ را از حیوانات سخنگو انباشته، قابل تقسیم است. مثلا شیر نماد قدرت طلبی انسان و روباه نماد مکاری و پرنده نماد آزادگی و ماهی نماد زایندگی و کفتار نماد فرصت طلبی بی شرمانه اند. این نمادها اغلب دوپهلویند و به راحتی ضد خود را در خود جای میدهند چون واقعیت ها همیشه با ایدئال نمیخوانند. ایدئال حقیقت معنوی آنها است و واقعیت، چیزی که جبر فیزیکی از آنها میسازد. اولی مثل آب شیرین هستی بخش است و دومی مثل آبی که از اختلاط با املاح، شور و تلخ شده باشد و موجودات جهان در مرز این دو دریا موسوم به مجمع البحرین میزیند که برزخی بین عالم روح و عالم جسم است و گاهی فقط به آن "برزخ" میگویند. نمادها در برزخ، در حالتی ناثابت مسما به "مثل متزلزل"مدام در حرکات «صعودی» و «نزولی» طبقه بندی میشوند و این بسته به آن است که شخص با وصل شدن به نماد در جلوه ی یک «رب النوع» به عالم فیزیک میل کند و مادیگرا شود یا این که به عالم معنا راه یابد و به خودشناسی و خداشناسی برسد. حرکت شخص بین این دو حالت به سفر خورشید در آسمان تشبیه میشود که بر اساس آن، نور روز و تاریکی شب مدام با هم جای عوض میکنند و ازآنجاکه ما همواره از دریچه ی جهل تحمیل شده از سوی جبر فیزیکی باید دنبال حقیقت بگردیم در تمثیلی دیگر، ما در تاریکی جهان مادی به سر میبریم و نور خورشید از طریق ماه دانش به ما میرسد و در حکم طباع تام یا همزاد آسمانی ما است که همان فرشته ی محافظ است که ما را در رسیدن به رشد عرفانی و عقلانی یاری میرساند. چون ماه 14 شب طول میکشد تا از روشنایی کامل بدر به تاریکی محاق برسد و در این 14 شب 14 شکل مختلف دارد فرشته ی نورانی هم 14 مرتبه ی ولایی موسوم به «وجه الله» یا صورت خدا دارد که کنایه از جلوه های گوناگون شخصیتی ما هستند که به شخصیت های داستانی و جانوران فرافکنی میکنیم و از عالی ترین تا دانی ترین را در بر میگیرند. همذاتپنداری با تمام این مثل برای رشد شخصیت ما به سمت خدا لازم است. دقیقا فضای افسانه پرستانه ی حاکم بر امریکای مدرن بود که هارولد بلوم را شیفته ی فلسفه ی هرمسی شرقی کرد و او را واداشت تا از همه چیز امریکا برداشت مذهبی کند. درواقع امریکای مسیحی جایی بود که هم کلیسای انجیل را به نمایش میگذاشت و هم هرآنچه را که انجیل ممنوع کرده و دشمن داشته بود و شما میتوانستید از توی آن، چنانکه الان از سراسر جهان، بین خدا و شیطان دست به انتخاب بزنید و حداقل بتوانید نتیجه گیری کنید که وقتی خدا میگوید کاری بد است چرا بد است و چه نتیجه ای دارد بلکه حسرت انجام کارهای زشت روی دلتان نماند و به بهای عقده ای شدن، آدم خوبی نباشید...

دانلود کتاب « خیالپردازی نیوایج»